من کشته شدم، در تاریخ ۸ مهر ماه ۱۴۰۱. فقط ۱۴ سالم بود و اهل و ساکن زاهدان بودم. روایت زندگی و کشته شدنم خیلی کوتاهه چون اطلاعات کمی در مورد من وجود داره. جمعه ۸ مهرماه ۱۴۰۱بود، روزی که جمعه خونین نامیده شد. اونروز با خانوادم عازم مسجد مکی شدیم. مردم بعد از نماز در اعتراض به تجاوز به یه دختر ۱۵ ساله بلوچ توسط فرمانده نیروی انتظامی چابهار و در حمایت از اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی روبروی کلانتری تجمع کردن ولی نیروهای سرکوبگر مردم رو به رگبار گلوله جنگی بستن و سر و قلب اونا رو به قصد کشتن هدف قرار دادن . دهها نفر کشته شدن. یه سری از تک تیراندازای یگان ویژه و لباس شخصيا توی کلانتری و پشت بامها مستقر شده بودن. هلیکوپتر نظامی هم از بالا به مردم شلیک میکرد، صحنه جنگ بود اونجا....ناگهان گلوله ای به من شلیک شد و در جا از دنیا رفتم…..
پیکر بیجون و خونین من بر روی زمین بود و مردم ناباورانه بهم نگاه میکردن. من در زادگاهم مظلومانه به خاک سپرده شدم….
به چه گناهی کشته شدم؟ چه خطر و تهدیدی بودم براشون؟ هموطن روز آزادی به یاد من و کشته شده های دیگه جمعه خونین زاهدان هم باش….