من کشته شدم در تاریخ ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۸. سی و سه سالم بود، متولد ۱ اسفند ۱۳۶۵. فرزند سیف اله، متأهل بودم و پدر دو فرزند پسر به نامهای امیر مهدی و ایلیا. امیرمهدی دچار معلولیت بود. من ساکن مشکین دشت کرج بودم و کارگر ساختمون.
اعتراضات سراسری به دنبال گرون شدن ناگهانی بنزین در آبان ۹۸ شروع شده بود. منم به مردم معترض در مشکین دشت کرج پیوستم. روز ۲۵ آبان بود، بعد از نزدیک شدن مردم معترض به پایگاه بسیج باهنر در اطراف مشکین دشت بسیجیا با کلاشینکف به سمت مردم شلیک میکردن که ناگهان درست مقابل ساختمون بسیج یه تک تیرانداز از بالای اون ساختمون بمن مستقیم شلیک کرد، من به زمین افتادم، فقط چشممو باز کردم و سه بار اسم ایلیا رو تکرار کردم، بعد چشم از دنیا فرو بستم…
منو به درمانگاه بردن ولی پیکرم رو بعد از چند روز به خانوادم تحویل دادن، اونا رو تهدید کردن و بهشون اجازه برگزاری مراسم ندادن، مامورای امنیتی حتی اجازه گذاشتن سنگ قبر رو صادر نکردن و پیکر من بدون سنگ به خاک سپرده شد….
خانوادم بعد از گذشت شش، هفت ماه از آبان خونین هنوز اجازه گذاشتن سنگ قبر نداشتن. اونا همسرم رو مجبور کردن در صورتی اجازه گذاشتن سنگ صادر میکنن که روی اون نوشته بشه «شهید امنیت»!!
بعد از فوت من مسئولیت زندگی دو فرزند خردسالمون افتاد روی دوش همسرم، امیر مهدی که معلول بود و پنج سال عاشقانه در کنار هم پرستاریشو کرده بودیم و ایلیایی که هنوز طعم داشتن پدر رو درست نچشیده بود…
هموطن نذار خونم پایمال بشه، راهمو ادامه بده و روز آزادی به یادم باش…💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی