من کشته شدم، در تاریخ ۱ مهرماه ۱۴۰۱. بیست و هفت سالم بود. ساکن اسلامشهر، مجرد و کارمند ساده بیمارستان بودم. من خانواده فقیری داشتم که کمک خرجشون بودم. اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی شروع شده بود. اونروز نزدیک غروب من داشتم از سر کارم برمیگشتم که برم خونه. نزدیک فلكه دوم گلستان بودم، داشتم کنار پیاده رو راه میرفتم و یکم اونطرفتر تعدادی از مردم تو خیابون فرعی شعار میدادن. هوا پر از بوی باروت بود و صدای شلیک گلوله. مردم با هر صدایی وحشتزده به اطراف نگاه میکردن. یکی از مامورای لباس شخصی که کنار خیابون ایستاده بود فریاد میکشید: تندتر حرکت کنین، برین خونه هاتون بی ناموسا…. ناگهان مامورای سرکوبگر به سمت من با چند تا گلوله شلیک کردن، من غرق در خون شدم و در جا چشم از دنیا فرو بستم در حالیکه ظرف خالی غذام کنارم روی زمین افتاده بود و خونم روی پیاده رو سرازیر و به دیوار پاشیده شده بود…. یه خانمی که نزدیکم بود شروع کرد به جیغ کشیدن، مردم شوکه شده بودن و خشکشون زده بود، چند نفر اومدن جلو، یه آقای مسن زانو زد کنارم و سرشو روی سینم گذاشت و به مردم گفت قلبش نمیزنه….دوباره سرشو روی سینم گذاشت انگار میخواست مطمئن بشه، این بار ایستاد دو دستی زد تو سرش و فریاد زد: «کشتنش»، و دوباره صدای جیغهای اون خانم بلند شد… بعدش مامورا به طرف جنازه من اومدن، مردمو با باتوم پراکنده کردن و منو بردن به سمت ماشیناشون، یه آقایی سریع کیف پولمو برداشت، میخواست خانوادمو پیدا کنه. اون دید که توی کیفم فقط سی هزار تومان پول نقد هست و یه کارت بانکی که فقط اسمم روش بود. بعدش به چند تا بانک رفت و گفت که کیف پولمو پیدا کرده و آدرس میخواد ولی اونا گفتن که اطلاعات مشتری محرمانه هست نمیتونیم بهت بدیم، کیفو بده و برو. بعد خیابونای اطراف رو سر زد تا اینکه بالاخره بعد از سه هفته از یه مغازه دار آدرس خونمونو پیدا کرد، رفت اونجا و تونست پدرمو ببینه و گفت کهکیف منو پیدا کرده. پدرم بهش گفت که از پزشک قانونی زنگ زدن و پیکر منو تحویل دادن در حالیکه جای چند گلوله روی بدنم مشخص بوده و پزشکی قانونی هم علت فوت رو اصابت گلوله جنگی نوشته. من در اسلامشهر مظلومانه به خاک سپرده شدم… مراسم چهلم هم روز ۱۳ آبان ۱۴۰۱ برگزار شد. بعد از فوتم پدرم برای دادخواهی به مقر سپاه و بسیج اسلامشهر رفت و گفت بچه من تو تظاهرات نبوده و از سر کار برمیگشته و کشته شده کی باید جوابگو باشه؟؟ اونا هم بهش گفتن: به ما مربوط نیست ما چنین فردی رو نکشتیم!!! در نهایت هیچ نهادی مسئولیت مرگمو نپذیرفت…. من در گمنامی مظلومانه کشته شدم و اطلاعات بیشتری هم ازم موجود نیست… هموطن منو به خاطر بسپار و در روز پیروزی به یادم باش….
top of page
bottom of page