من کشته شدم. ۳۶ ساله بودم، اهل روستای ورکه رود در نزدیکی شهر قزوین ، همان جا هم بزرگ شدم. من مادر ۳ تا بچه، دو تا پسر و یه دختر چهار ساله بودم، شوهرم پیک موتوری بود. روز ۲۶ آبان ۱۳۹۸ در مارلیک کرج به همراه دخترم باران رفتیم بیرون که برای باران دارو بخرم. وقتی داشتیم برمیگشتیم خونه با درگیری بین معترضا به گرونیه بنزین و نیروهای امنیتی روبرو شدیم. دیدم یه جوون پاش تیر خورده و زخمی بود من سعی کردم بهش کمک کنم، شالمو درآوردم که به پاش ببندم در حین بستن زخم پای اون جوون تک تیراندازای نیروهای امنیتی از بالای پشت بام به گردنم از پشت شلیک کردن و من در جا کشته شدم. تا چند روز خانوادم خبر نداشتن چی به سر من اومده بعد فهمیدن که من کشته شدم. توی پزشک قانونی یکی از نزدیکام برای شناساییه من اومد اون دید همه جای بدنم سالمه و جای تیر دیده نمیشه، دستش رو انداخت زیر سر من و متوجه شد دقیقا زیر گردنم سوراخه طوری که دو انگشتش در حفره پشت گردن من فرو رفت. وقتی خانوادم اومدن که جنازه منو تحویل بگیرن مامورای حکومتی میگفتن جنازه بیمارستانه، برادرم مهدی که پدرم قبل از فوتش منو به اون سپرده بود چند بار به بیمارستان رفت و اونا میگفتن جنازه رو فرستادیم پزشک قانونی و اونو دست به سر میکردن، آخرش توی پزشک قانونی گفتن باید ۲۰ میلیون بدین تا جنازه رو تحویل بدیم، وقتی شرایط مالیه شوهرم و خانواده رو برادرم بهشون گفت بالاخره در ازای چهار میلیون و نیم پیکر منو بهشون تحویل دادن!! نیروهای امنیتی به خانواده من هم مثل همه خانواده های کشته شده آبان فشار آوردن تا مراسم عمومی خاکسپاری برگزار نکنن.
واقعا به کدامین گناه منو کشتن و فرزندانم رو بی مادر کردن؟ به چه حقی؟؟💔
#مهسا_امينی
#علیه_فراموشی
Comentarios