top of page

من ⁧ حمدالله زمانی⁩ هستم.


حمدالله زمانی
حمدالله زمانی

من کشته شدم، در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۷. پنجاه و هفت سالم بود، متولد ۱۳۰۰. فرزند سنگور و ایران بودم و چهار برادر داشتم: احمد، محمود، فرج و رمضان و دو خواهر: فاطمه و مهین. من از یه شهر دور به آبادان مهاجرت کرده و اونجا ساکن شده بودم. متأهل بودم و چهار فرزند داشتم بنامهای: حسن، حسین، عزت و عصمت. یه ماشین داشتم که با اون مسافر کشی میکردم و خرج زندگیمونو در می آوردم.

‏شب گرم تابستون شنبه ۲۸ مرداد بود. اونشب با اینکه خسته از سر کار برمیگشتم، شوق دیدن فیلم جدید گوزنها ساخته مسعود کیمیایی رو توی سینما رکس در آخرین سانس شب داشتم. اون سینما بیست سال پیش تو خیابون شهرداری آبادان ساخته شده بود و در طبقه دوم یه پاساژ بود. بلیطم برای ساعت ۹:۴۵ دقیقه شب بود. همه روی صندلی هاشون نشستن و فیلم شروع شد. مشغول تماشای فیلم بودیم که ناگهان بوی سوختگی و دود همه جا رو فرا گرفت، همهمه شد، صدای جیغ و فریاد مردم به آسمون میرفت، درها قفل بودن و راه فراری وجود نداشت، من و بیش از ششصد نفر از مردم بیگناه زنده زنده تو آتش سوختیم….عده ای از استشمام دود خفه شدن، عده ای زیر دست و پا له شدن و آخرش همه سوختن و جزغاله شدن….و این پایان تلخ یه فیلم واقعی بود که به دست کثیف خمینی طراحی شده بود.

‏توی اون شب شوم، سرایدار سینما به نام «جمی» با همدستی چند جنایتکار دیگه درها رو با زنجیر از بیرون قفل کردن و درهای ورودی و خروج و داخل سینما رو با کمک تاریکی سالن به تینر آغشته کردن و آتش رو روشن کردن…

‏بعد از کشته شدنم جنازه من و اجساد دیگه چندین لایه روی هم تلنبار و با لودر جابجا شدن، جسدها به صندلیهای سوخته چسبیده بودن، قیامتی بود اونروز…

‏اجسادمونو توی یه قبر دسته جمعی در ابعاد ۷۰ در ۷۰متر در آرامستان آبادان به خاک سپردن…

‏از اون به بعد آخوندها شروع کردن پای منبرها و توی عزاداریا که آی مردم آتش زدن سینما رکس کار شاه و ساواک بود، ولی بعد از انقلاب معلوم شد که دست اوباش جنایتکار خمینی تو کار بوده و توسط انقلابیون به سرکردگی «حسین تکبعلی زاده» و سه نفر دیگه به تحریک «محمد کیاوش» انجام شده بوده. در واقع آخوندا با نسبت دادن این جنایت به حکومت پهلوی عامل برانگیختن مردم برای شورش ۵۷ شدن. اونا میخواستن مردم آبادان که بزرگترین پالایشگاه دهه ۵۰ تو ایران رو داشتن بپاخیزن و بر علیه شاه قیام کنن.

‏«جمی » سرایدار سینما رکس بعد از انقلاب ۵۷ سالها نماینده ولی فقیه و امام جمعه آبادان شد!!

‏هموطن ،خانواده من بعد از قتل وحشتناکم‌ آسیب‌های زیادی دیدن. حسین پسرم دچار افسردگی شدید شد و تا الان دلتنگمه…حسن پسر بزرگم به مرحله فروپاشی روانی رسید و خودسوزی کرد…ولی در نهایت زندگی ادامه داشت و من صاحب نوه هایی از دخترم عصمت شدم که پزشک شدن و حسرت دیدنشونو به گور بردم، دخترم عزت رو نتونستم دیگه هیچوقت در آغوش بگیرم….از اون شب غم انگیز ۲۸ مرداد ۴۵ سال شوم میگذره، من سالهاست کشته شدم اما خانوادم هنوز دادخواهن و منتظر روز محاکمه و انتقام….به امید روزی که توی هر میدون، تو همه شهرای ایران مردم با لباس و موسیقی های محلیشون برقصن و‌ آزادی رو جشن بگیرن، اونروز از منم یاد کن….💔

Comments


bottom of page