top of page
Writer's pictureLoabat

من‌ سعادت هادی پور⁩ هستم.


من کشته شدم، در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱. فقط ۲۰ سالم بود، متولد ۱۹ خرداد ۱۳۸۱. فرزند بهمن و اهل و ساکن هفشجان در استان چهار محال و بختیاری بودم. پدرم یه کارگر زحمتکش بود، ما وضع مالی بدی داشتیم.

‏اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ بود که اعتراضات پراکنده ای در گوشه و کنار ایران نسبت به گرونی و مشکلات اقتصادی مردم شکل گرفته بود. منم که مثل بقیه هموطنام با این مشکلات روبرو بودم و شاکی از وضع موجود در ۲۳ اردیبهشت به جمع معترضا در هفشجان پیوستم. مزدورای سرکوبگر به مردم بی دفاع حمله ور شدن، ناگهان توسط یه بسیجی از داخل پایگاه بسیج امام علی از پشت سر یه گلوله جنگی بمن شلیک شد، به زمین افتادم و در دم جان دادم…

‏بعد از کشته شدنم مامورای امنیتی خانوادمو شدیدا تهدید کردن و تحت فشار گذاشتن که بگن من بسیجی بودم و توسط اوباش کشته شدم. عموم هم که یه فرد سپاهی بود این فشار رو مضاعف میکرد. به خانوادم گفتن فقط به این شرط جنازه رو بهتون تحویل میدیم. پدرمو مجبور کردن جلوی دوربین تلویزیون بیاد و از روی یه متن از پیش نوشته شده بخونه. ازش اعتراف اجباری گرفتن که من بسیجی بودم!! و اون در حالی که بغض داشت از ناراحتی کلمات رو جابجا میگفت. در واقع اعتراف اجباری که از پدرم گرفته شد با تلاش «احمد راستینه هفشجانی» نماینده مجلس گرفته شد و در وبسایتها و رسانه های محلی حامی اون منتشر شد. توی شهرستان ما هم شهردار هم نماینده شهرستان هر دو پاسدار بودن و به همین دلیل جو امنیتی شدیدی حاکم بود.

‏پیکر بیجون من بعد از تحویل به خانوادم در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه در زادگاهم هفشجان مظلومانه به خاک سپرده شد….

‏مزدورا منو شهید بسیجی اعلام کردن در حالی که خودشون منو کشته بودن، اون بسیجی که بمن تیراندازی کرد تا مدتها از چشم مردم شهر پنهان شد.

‏هموطن من برای داشتن کمترین خواسته ها و نیازهای هر انسانی اعتراض کردم و جواب من گلوله جنگی بود. برای رسیدن به زندگی مطلوب برای خودت و هموطنات مبارزه کن، من رفتم ولی امروز نوبت توست، اسممو به خاطر بسپار و فردای آزادی به یادم باش….💔

bottom of page