top of page

من ⁧ شهریار عادلی⁩ هستم.

Writer's picture: LoabatLoabat

من کشته شدم، در تاریخ ۱۷ آذر ماه ۱۴۰۱. بیست و پنج سالم بود، متولد؟. کٌرد اهل و ساکن سردشت در استان آذربایجان غربی بودم. فرزند کاله و عبدالرحیم و هفت برادر و خواهر داشتم به نامهای شهرام، شورش، علی، شیدا، شپول، شمال و شه وین.

‏وقتی اعتراضات سراسری بعداز کشته شدن مهسا امینی شروع شد و تیم ملی فوتبال ایران با مردم معترض و داغدیده کشورمون همراهی نکرد، خشم مردم برانگیخته شد تا حدی که در تاریخ ۹ آذر وقتی در مسابقات جام جهانی قطر تیم ملی ایران با تیم آمریکا بازی کرد و شکست خورد، مردم از خوشحالی ریختن تو خیابونا و شادی میکردن. اونشب منم رفتم بیرون و در شادی مردم شریک شدم، توی ماشین خودم بودم که مامورا بهم حمله ور شدن و از ماشین پیاده ام کردن و ربودن. سه روز توی بازداشتگاه اداره اطلاعات سردشت تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفتم. از اونطرف خانوادم وقتی مطلع شدن بازداشت شدم برام وثیقه جور کردن و در تاریخ ۱۲ آذر ماه منو آزاد کردن، ولی بعد از آزادی آنقدر حالم بد بود که مجبور شدن منو ببرن بیمارستان. اونجا دکترا تشخیص دادن شدت جراحات در اثر شکنجه آنقدر زیاد بوده که من دچار خونریزی داخلی شدم. آثار شکنجه کاملا روی بدن من مشهود بود. چند روز بستریم کردن ولی وقتی مرخص شدم و رفتم خونه حال درستی نداشتم. بدن من بقدری زیر شکنجه آسیب دیده بود که نهایتا تاب نیاورد، من در اثر شدت جراحات از دنیا رفتم…

‏بعد از کشته شدنم مامورای امنیتی خانوادمو تحت فشار گذاشتن که روی آگهی ترحیم بنویسن من بر اثر ایست قلبی فوت شدم. اونا رو تهدید کردن که حق مصاحبه با کسی ندارن و نباید در مورد کشته شدن من اطلاع رسانی کنن.

‏پیکر بیجون من در زادگاهم با حضور سنگین نیروهای امنیتی در تاریخ ۱۸ آذر ماه مظلومانه به خاک سپرده شد….

‏مجلس ختم هم همون روز برگزار شد و مراسم چهلم در تاریخ ۲۸ دی ماه ۱۴۰۱.

‏هموطن من به جرم شادی کردن شکنجه شدم و جان دادم، ایستادگی برای به دست آوردن آزادی بها داره، برای داشتن زندگی بهتر و بیرون کردن شیاطین از وطن عزیزمون مبارزه کن، پیروزی دور نیست، اسم‌منو به یاد داشته باش تا روز آزادی وطن…💔

© Design by Lady Verta

bottom of page