من اعدام شدم، در شهریور ماه ۱۳۶۷. بیست و شش سالم بود، متولد ۱۰ بهمن ماه ۱۳۴۰. فرزند ایران دخت و اشرف الدین، اهل روستای آهنگر کٌلا (کنار نمک آبرود) در استان مازندران و ساکن تهران بودم. سه برادر و دو خواهر داشتم. پدرم آخوند بود، وقتی من بچه بودم ما رو ترک کرد و مادرم مسئولیت زندگی رو به عهده گرفت. مادرم ناچار شد با من و خواهر و برادرام به تهران کوچ کنه و در جنوب شهر در محله خزانه بخارایی ساکن بشه. از اونجایی که پدرم به هیچ کدوم از وظایف پدرانه اش بخصوص تامین معاش خانواده عمل نکرد، من مجبور شدم از همون بچگی کمک خرج مادرم باشم. شدم کودک کار و کارگری کردم. بعدها که بزرگتر شدم به دلیل سابقه کارگری که داشتم و همیشه خودمو مدافع حقوق کارگرا میدونستم شروع به فعالیتهای سیاسی و کارگری کردم. عاشق زندگی و اهل مطالعه بودم، روحیه ای شاعرانه داشتم و علاقمند به اشعار شاملو و خودمم گاهی شعر میگفتم. شجاعت، فداکاری و عشق به انسانهای دیگه سرلوحه زندگی کوتاهم بود.
بعد از انقلاب ۵۷ فعالیت سیاسیمو بر ضد حکومت شروع کردم (سوسیالیست)، ضمنا عضو فعال «سندیکای کارگران بافنده سوزنی» بودم. من با وجود شرایط اختناق دهه شصت با محافل کارگری ارتباط داشتم و راهنماییشون میکردم چرا که خودم زاده محیط های کارگری بودم. مزدورای حکومتی که از فعالیت من آگاه شده بودن و به دنبالم بودن تو بهمن ماه ۱۳۶۵ بعد از تعقیب و گریز طولانی با دو تا از دوستام «ضیاء الدین نادری» و «یوسف آبخون» دستگیر شدم. توی بازداشت تحت شکنجه های شدید قرار گرفتم، من تو هیچ دادگاهی محاکمه نشدم، هیئت مرگ با عضویت ابراهیم رئیسی من و تعداد زیادی از زندانیای سیاسی رو به اعدام محکوم کرد و این حکم در شهریور ماه ۱۳۶۷ به اجرا دراومد و من سربدار شدم…
پیکر بیجون من غریبانه در کنار هزاران جانباخته دیگه تو قبرستان خاوران دفن شد…
من توی آخرین نامه از زندان برای مادر فداکار و زحمتکشم و بقیه اعضای خانوادم نوشتم:
«مغنی بزن چنگ بر ارغنون
ببر از یاد من فکر دنیای دون
مغنی ساز و طرب آغاز کن
به قول و غزل قصه ای دیگر آغاز کن»
هموطن من تو زندگیم سختی زیادی کشیده بودم، میخواستم تکیه گاه مادر رنجدیده ام باشم که به تنهایی من و خواهر و برادرامو با مشکلات مالی زیاد بزرگ کرده بود ولی حکومت ضحاک نذاشت… تو جو سیاسی اون زمان در راستای آزادی کارگرا و زحمتکشای وطنم و در راه سرنگونی رژیم مبارزه کردم و در اوج جوانی سربدار شدم. ۳۵ سال از اون صبح شوم اعدام میگذره. تو هم برای آزادی بجنگ، این شب سیاه بزودی صبح میشه، روز آزادی وطن از منم یاد کن…💔
#علیه_فراموشی