من کشته شدم، در تاریخ ۶ مهرماه ۱۴۰۱. بیست و شش سالم بود، متولد ۳ تیر ماه ۱۳۷۵. اهل و ساکن تهران بودم. ما یه خانواده پنج نفری بودیم، خواهرم پریسا، برادرم محمد و من که فرزند آخر بودم و پدر و مادرم. وقتی من دو ساله بودم توی آتش سوزی خونمون مادرمو از دست دادم، پدرم هم چند سال بعد از فوت مادرم از دنیا رفت. بعد از فوت اونا من مدتی با خانواده عموهام زندگی میکردم.
توی خانواده به شوخ طبعی و پر انرژی بودن معروف بودم.
سال ۱۳۹۷ با پسر عموم شروع به کار کردم تو زمینه کانال سازی کولر و با اون و یه پسر عموی دیگه ام مدتها تو یه اتاق کوچک زندگی میکردم.
در جریان اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی، در تاریخ ۶ مهر ماه منم به هموطنای معترضم در تهران پیوستم. مامورای سرکوبگر وحشیانه بمن حمله کردن و با ضربات باتوم به سرم و ضرب و شتم زیاد منو به قتل رسوندن…بعد پیکر خونین و بیجون منو دزدیدن. بعد از چند روز نیروهای امنیتی با عموم تماس گرفتن و خبر کشته شدنمو بهش دادن. اونا خانوادمو تحت فشار زیادی گذاشتن و به شرط اینکه جریان قتل رو رسانه ای نکنن و تو سکوت منو دفن کنن جنازه رو تحویلشون دادن. خانوادم روی پیکر بیجون من آثار ضرب و شتم شدیدی دیدن، پاهام، دندونام و انگشتای دستم همه شکسته بودن و سرم با ضربات متعدد باتوم له شده بود.
پیکر بیجون من مظلومانه در سکوت خبری در روستای پدریم، باباقاسم از توابع نهاوند در استان همدان به خاک سپرده شد…
من پدر و مادری نداشتم تا دادخواه خون به ناحق ریخته شده ام باشن، هموطن تو راه منو ادامه بده و فراموشم نکن، روز آزادی به یاد منم باش…💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی