top of page
Writer's pictureLoabat

من هادی بهمنی هستم


من کشته شدم، در تاریخ ۲۹ تیرماه ۱۴۰۰. فقط ۱۷ سالم بود، فرزند رستم(سوخته رو)بهمنی گورویی بودم، دومین فرزند خانواده و دانش آموز و اهل روستای سوسن از توابع ایذه. از روستای خودمون برای گچکاری به عنوان کارگر به ایذه رفته بودم. از روز ۲۴ تیر ۱۴۰۰ اعتراضای گسترده ای تو شهرهای مختلف استان خوزستان اولش از مناطق عرب نشین در اعتراض به بی آبی و شرایط نامناسب مثل فقر و تبعیض شروع شد و به سرعت به اهواز، سوسنگرد، ایذه، دزفول، بهبهان ،ماهشهر و آبادان کشیده شد. منم در جریان اعتراضات خیابونی به هموطنام تو ایذه پیوستم. اونجا سرکوبگرا با گلوله جنگی به مردم شلیک میکردن. حدود ساعت ۹ سه شنبه شب ۲۹ تیرماه بود که تو مرکز ایذه جایی که اعتراضا اونجا تمرکز داشت ناگهان مامورای سرکوبگر دو گلوله به سینه من شلیک کردن و من جان دادم…. جنازه من برای کالبد شکافی به اهواز منتقل شد. بعدش خانوادم قصد داشتن که پیکرمو در ایذه به خاک بسپرن که نیروهای امنیتی اجازه ندادن و با اعلام ناگهانی خبر خاکسپاری، خانوادمو مجبور کردن جنازمو به روستای گلال در سوسن از توابع ایذه منتقل کنن و در اونجا به خاک بسپرن. مراسم خاکسپاری در تاریخ ۳۱ تیرماه برگزار شد، مردم ایذه که برای حمایت از مردم تشنه لب خوزستان به خیابون اومده بودن در مراسم خاکسپاری شرکت کردن و من در میان انبوهی از هموطنام به خاک سپرده شدم….

من برای کمترین حقوقی که هر شهروند باید داشته باشه و نداشتم به اعتراض تو خیابون رفتم، جواب من دو گلوله مرگبار به سینه ام بود.

نذارین خونم پایمال بشه، راهمو ادامه بدین و در روز آزادی به یاد منم باشین و فراموشم نکنین …

bottom of page