من حامد باقری هستم.
- Loabat
- Nov 18, 2023
- 2 min read
من کشته شدم، در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۴۰۲. بیست و شش سالم بود، متولد ؟. اهل روستای «تجر اکبر» اسلام آباد غرب در استان کرمانشاه و ساکن کرج بودم. فرزند کربلايی مننعلی بودم و چهار برادر به نامهای شهاب، کیوان، ایوب و ایمان داشتم. ورزشکار بودم و شاغل.
روز ۲۲ شهریور ماه ۱۴۰۲ یعنی سه روز قبل از سالگرد کشته شدن مهسا امینی بود. من که در طول سال گذشته غم زیادی بر دلم نشسته بود از کشته شدن صدها نفر از شجاعترین فرزندان وطن، تصمیم خودمو گرفتم که برم به خیابون و فریاد آزادی سر بدم و هموطنامو دعوت کنم به برگشتن به خیابونا، بهشون بگم نترسین اینا هیچی نیستن، بگم با اتحاد و همدلی میتونیم ریشه اینا رو بخشکونیم و وطنمونو آزاد کنیم، عادت نکنین به سکوت و بردگی…. رفتم تو خیابون گلشهر کرج و تنهایی شروع کردم به شعار دادن، ناگهان لباس شخصیها از هر طرف بهم حمله ور شدن، یکی از اونا با چاقو به طرفم یورش آورد، من که ورزشکار بودم و قوی، چاقو رو از دستش قاپیدم، باهاشون درگیر شدم و از خودم دفاع کردم ولی یکی از اونا چهار گلوله جنگی بهم شلیک کرد و من در جا کشته شدم….
اونا وقتی منو کشتن بلافاصله جنازمو دزدیدن. به خانوادم اطلاع دادن و اونا سریع خودشونو به کرج رسوندن. مامورای امنیتی بشدت تهدیدشون کردن، برادرمو وادار کردن جلوی دوربین بشینه و اعتراف اجباری بکنه، بگه من مشکل روانی داشتم و داروهامو مصرف نکردم و با چاقو رفتم تو خیابون، موجب ترس مردم شدم و حتی به حرفای اونم توجهی نکردم و وقتی به مامورا حمله کردم اونا مجبور شدن منو با تیر بزنن!!!مامورا حتی تعدادی از فامیلامونو مجبور کردن تو اینستاگرام استوری بذارن و اعلام کنن کشته شدن من هیچ ارتباطی به اعتراضات نداشته! رسانه های حکومتی هم اعلام کردن یه شرور قمه کش به مامورای انتظامی با قمه حمله کرده و بعد از زخمی کردن دو نفر از ناحیه کتف و دست راست توسط مامورا کشته شده! اونا از تحویل دادن جنازه من به خانوادم خودداری کردن تا وقتی که اعتراف اجباری گرفتن.
باوجود فشار نیروهای امنیتی در ارتباط با مراسم خاکسپاری، تعداد زیادی از هموطنام خودشونو به روستای پدریم رسوندن و تو مراسم شرکت کردن. پیکر خونین من در تاریخ ۲۴ شهریور ماه ۱۴۰۲ در مزارستان روستای تجر اکبر اسلام آباد غرب با حضور سنگین نیروهای امنیتی مظلومانه به خاک سپرده شد….
هموطن من اولین جانباخته سالگرد مهسا بودم. من ارتش یه نفره ای بودم که فریاد آزادیخواهی سر دادم و هموطنامو دعوت به همراهی کردم. رسیدن به آزادی بها داره، من جونمو فدا کردم، از خون به ناحق ریخته شده من و کشته شده های راه آزادی نگذر و راهمونو ادامه بده، روزی که پیروز شدی از منم یاد کن….💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی